Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . (سریع) نوشتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to jot down
/ʤɑt daʊn/
فعل گذرا
[گذشته: jotted down]
[گذشته: jotted down]
[گذشته کامل: jotted down]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
(سریع) نوشتن
(سریع) یادداشت کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
یادداشت کردن
نوشتن
1.I carry a notebook so that I can jot down any ideas.
1. من یک دفترچه همراهم دارم تا بتوانم هر ایدهای (که به ذهنم رسید) یادداشت کنم.
2.I'll just jot down the address for you.
2. الان سریع آدرس را برایت مینویسم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
jot
jook
jolty
jolting
jolly
journal
journalism
journalist
journey
journeyman
کلمات نزدیک
jot
jostle
joss stick
joshua
josh
jotter
jottings
joule
journal
journalism
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان