[اسم]

journalism

/ˈdʒɜrn.əlˌɪz.əm/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خبرنگاری روزنامه‌نگاری

معادل ها در دیکشنری فارسی: روزنامه‌نگاری ژورنالیسم
  • 1.I have a degree in journalism.
    1. من مدرکی دانشگاهی در روزنامه‌نگاری دارم.
  • 2.My son's planning to go into journalism.
    2. پسرم قصد دارد وارد (حرفه) خبرنگاری شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان