Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کشتن
2 . دست (از کار) کشیدن
3 . قیمت چیزی را کاهش دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to knock off
/nˈɑːk ˈɔf/
فعل گذرا
[گذشته: knocked off]
[گذشته: knocked off]
[گذشته کامل: knocked off]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
کشتن
به قتل رساندن
informal
2
دست (از کار) کشیدن
(کار را) تعطیل کردن
informal
1.Do you want to knock off early today?
1. میخواهی امروز زودتر دست از کار بکشیم؟
2.What time do you knock off work?
2. چه زمانی کار را تعطیل میکنی [کارت کی تمام میشود؟]
3
قیمت چیزی را کاهش دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تخفیف دادن
informal
1.The news knocked 13% off the company's shares.
1. اخبار 13% از قیمت سهام شرکت را کاهش داد.
2.They knocked off $60 because of a scratch.
2. آنها بهخاطر یک خط [خراش] 60$ قیمت را کاهش دادند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
knock down
knock back
knock around
knock
knitting needle
knock out
knock over
knock up
knocking
knockout
کلمات نزدیک
knock it off!
knock down
knock back
knock about
knock
knock on wood
knock one off one's feet
knock out
knock over
knock someone dead
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان