[اسم]

label

/ˈleɪbl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مارک برچسب

معادل ها در دیکشنری فارسی: اتیکت برچسب
مترادف و متضاد tag ticket
  • 1.He'll only wear clothes with a designer label.
    1. او تنها لباس های مارک طراح ها را می پوشد.
  • 2.price labels
    2. برچسب قیمت
  • 3.The washing instructions are on the label.
    3. دستورالعمل های شست و شو روی برچسب آورده شده است.
[فعل]

to label

/ˈleɪbl/
فعل گذرا
[گذشته: labeled] [گذشته: labeled] [گذشته کامل: labeled]

2 برچسب زدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: برچسب زدن
  • 1.I labeled all the boxes with my name and address.
    1. برچسب اسم و آدرسم را به تمام جعبه‌ها زدم [اسم و آدرسم را به همه جعبه‌ها برچسب زدم].
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان