Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پایهگذاری کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[عبارت]
lay foundations
(lay the foundations)
/leɪ faʊnˈdeɪʃənz/
1
پایهگذاری کردن
بنیان نهادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پی افکندن
1.The two leaders have laid the foundations of a new era in cooperation between their countries.
1. آن دو رهبر، دورهای جدید از همکاری بین کشورهایشان را پایهگذاری کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
lay down the law
lay down
lay away money
lay a finger on
lay
lay off
lay on
lay out
lay scratch
lay siege
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان