[اسم]

library

/ˈlɑɪˌbrer.i/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کتابخانه

معادل ها در دیکشنری فارسی: کتابخانه
to go to/visit the library
به کتابخانه رفتن/بازدید کردن
  • I need to go to the library to return some books.
    من باید به کتابخانه بروم تا چند کتاب تحویل بدهم.
to use the library
از کتابخانه استفاده کردن [به کتابخانه رفتن]
  • You can use the library before or after school.
    شما می‌توانید قبل یا بعد از مدرسه از کتابخانه استفاده کنید.
to borrow something from the library/take something out of the library
چیزی از کتابخانه قرض گرفتن/بردن
  • Books, CDs, DVDs, and magazines can be borrowed from the library.
    کتاب‌ها، سی‌دی‌ها، دی‌وی‌دی‌ها و مجلات را می‌توان از کتابخانه قرض گرفت.
to return something to the library/take something back to the library
چیزی را به کتابخانه پس دادن/برگرداندن
  • Have you taken those books back to the library?
    آیا آن کتاب‌ها را به کتابخانه پس دادی؟
a public library
کتابخانه عمومی
  • Our public libraries need more support.
    کتابخانه‌های عمومی ما نیاز به حمایت بیشتری دارند.
a library card
کارت کتابخانه
  • When you join the library, you will be issued with a library card.
    وقتی عضو کتابخانه شوید، برایتان کارت کتابخانه صادر می‌شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان