Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کتابخانه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
library
/ˈlɑɪˌbrer.i/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کتابخانه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کتابخانه
to go to/visit the library
به کتابخانه رفتن/بازدید کردن
I need to go to the library to return some books.
من باید به کتابخانه بروم تا چند کتاب تحویل بدهم.
to use the library
از کتابخانه استفاده کردن [به کتابخانه رفتن]
You can use the library before or after school.
شما میتوانید قبل یا بعد از مدرسه از کتابخانه استفاده کنید.
to borrow something from the library/take something out of the library
چیزی از کتابخانه قرض گرفتن/بردن
Books, CDs, DVDs, and magazines can be borrowed from the library.
کتابها، سیدیها، دیویدیها و مجلات را میتوان از کتابخانه قرض گرفت.
to return something to the library/take something back to the library
چیزی را به کتابخانه پس دادن/برگرداندن
Have you taken those books back to the library?
آیا آن کتابها را به کتابخانه پس دادی؟
a public library
کتابخانه عمومی
Our public libraries need more support.
کتابخانههای عمومی ما نیاز به حمایت بیشتری دارند.
a library card
کارت کتابخانه
When you join the library, you will be issued with a library card.
وقتی عضو کتابخانه شوید، برایتان کارت کتابخانه صادر میشود.
تصاویر
کلمات نزدیک
librarianship
librarian
libra
libido
libidinous
library card
library science
librettist
libretto
libyan
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان