[صفت]

living

/ˈlɪv.ɪŋ/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 زنده

معادل ها در دیکشنری فارسی: جاندار حی زنده
مترادف و متضاد alive
  • 1.living creatures
    1. موجودات زنده
  • 2.living things
    2. چیزهای زنده
[اسم]

living

/ˈlɪv.ɪŋ/
قابل شمارش

2 امرار معاش زندگی، معیشت

معادل ها در دیکشنری فارسی: زندگی زیست
  • 1.What do you do for a living?
    1. برای امرار معاش چه کار می‌کنی؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان