[اسم]

loom

/lum/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دستگاه ریسندگی دستگاه بافندگی

[فعل]

to loom

/lum/
فعل ناگذر
[گذشته: loomed] [گذشته: loomed] [گذشته کامل: loomed]

2 پدیدار شدن [از میان ابر یا هاله‌ای از مه]

معادل ها در دیکشنری فارسی: پدیدار شدن
  • 1.A dark shape loomed up ahead of us.
    1. هیبتی سایه‌وار بالای سر ما پدیدار شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان