[اسم]

loop

/lup/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 حلقه (طناب)

معادل ها در دیکشنری فارسی: حلقه
  • 1.A loop of rope was tied round their wrists.
    1. حلقه‌ای طناب دور کمرهایشان بسته شده بود.

2 جاده فرعی خط‌آهن فرعی

مترادف و متضاد spur
توضیحاتی درباره loop
جاده یا خط آهنی که از مسیر اصلی جدا شده و دوباره به آن متصل می‌شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان