Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دزدیدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to make off with
/meɪk ɔf wɪð/
فعل گذرا
[گذشته: made off with]
[گذشته: made off with]
[گذشته کامل: made off with]
صرف فعل
1
دزدیدن
بالا کشیدن، تصاحب کردن
1.Somebody broke into the shop and made off with several TVs.
1. یک نفر وارد مغازه شد و چند تا تلویزیون دزدید.
2.Thieves made off with $30 000 worth of computer equipment.
2. دزدها تجهیزات کامپیوتری به ارزش 30000 دلار را بالا کشیدند.
تصاویر
کلمات نزدیک
make of
make no difference
make no bones about it
make money
make modifications
make one's blood run cold
make one's flesh creep
make one's mouth water
make oneself understood
make out
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان