Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مانور
2 . مانور دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
maneuver
/məˈnuvər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مانور
تمرین عملی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تمهید
رزمایش
مانور
مترادف و متضاد
move
1.Reversing round a corner is one of the maneuvers you are required to perform in a driving test.
1. دور زدن یک نبش یکی از مانورهایی است که باید در امتحان رانندگی اجرا کنید.
[فعل]
to maneuver
/məˈnuvər/
فعل گذرا
[گذشته: maneuvered]
[گذشته: maneuvered]
[گذشته کامل: maneuvered]
صرف فعل
2
مانور دادن
با مهارت چیزی را حرکت دادن، با مهارت وارد جایی شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مانور دادن
1.to maneuver into a parking space
1. با مهارت وارد جای پارک شدن [با مهارت اتومبیل را پارک کردن]
تصاویر
کلمات نزدیک
mane
mandy
mandrake
mandolin
mandible
manfully
manganese
manger
mangle
mango
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان