Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دستگاه پرس (لباس)
2 . خرد کردن
3 . خراب کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
mangle
/ˈmæŋɡl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دستگاه پرس (لباس)
چلانگر
[فعل]
to mangle
/ˈmæŋɡl/
فعل گذرا
[گذشته: mangled]
[گذشته: mangled]
[گذشته کامل: mangled]
صرف فعل
2
خرد کردن
له کردن
1.His hand was mangled in the machine.
1. دست او در دستگاه خرد شد.
3
خراب کردن
گند زدن، نابود کردن
مترادف و متضاد
ruin
1.The orchestra had mangled Bach’s music.
1. (آن) گروه ارکستر موسیقی "باخ" را نابود کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
manger
manganese
manfully
maneuver
mane
mango
mangrove
manhandle
manhattan
manhole
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان