Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . با خشونت رفتار کردن
2 . با دست حرکت دادن یک شیء سنگین
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to manhandle
/ˈmænhændl/
فعل گذرا
[گذشته: manhandled]
[گذشته: manhandled]
[گذشته کامل: manhandled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
با خشونت رفتار کردن
با خشونت هل دادن، بدرفتاری کردن
1.Tony manhandled her.
1. "تونی" با خشونت با او رفتار کرد.
2
با دست حرکت دادن یک شیء سنگین
بلند کردن (چیزی سنگین)
مترادف و متضاد
haul
1.They were trying to manhandle an old sofa across the road.
1. آنها داشتند سعی میکردند یک مبل قدیمی را از خیابان رد کنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
mangrove
mango
mangle
manger
manganese
manhattan
manhole
manhood
manhunt
mania
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان