Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . استاد
2 . نسخه اصلی
3 . ارباب
4 . (در چیزی) استاد شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
master
/ˈmæstər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
استاد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
استاد
استادکار
مرشد
an exhibition of work by the French master, Monet
یک نمایشگاه آثار استاد نقاشی فرانسوی: مونه
the physics master
استاد فیزیک
2
نسخه اصلی
the master copy
نسخه اصلی
3
ارباب
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ارباب
ولی
مخدوم
آقا
افندی
1.With careful training, a dog will obey its master completely.
1. با تمرین دقیق، یک سگ از اربابش کاملا اطاعت خواهد کرد.
[فعل]
to master
/ˈmæstər/
فعل گذرا
[گذشته: mastered]
[گذشته: mastered]
[گذشته کامل: mastered]
صرف فعل
4
(در چیزی) استاد شدن
تسلط یافتن، خبره شدن
to master something
تسلط یافتن به چیزی
It takes a long time to master a foreign language.
تسلط یافتن به زبانی خارجی، به زمان زیادی نیاز دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
massively
massive
masseuse
masses
massage
master's degree
master of arts
master of ceremonies
masterful
masterfully
کلمات نزدیک
mastectomy
mast
massive hit
massive
masseuse
master bedroom
master chief petty officer
master corporal
master key
master of arts
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان