[اسم]

matron

/ˈmeɪtrən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خانم خانه‌دار کدبانو، زن شوهردار

معادل ها در دیکشنری فارسی: کدبانو
  • 1.Within ten years every suburban matron will have her own robot servant.
    1. در ده سال آینده، هر خانم خانه‌دار حومه شهری، برای خود یک ربات خدمتکار خواهد داشت.

2 سرپرستار مترون

معادل ها در دیکشنری فارسی: سرپرستار
مترادف و متضاد senior nursing officer
  • 1.She initiated training for matrons of residential homes.
    1. او آموزش برای سرپرستاری در خانه سالمندان را آغاز کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان