[قید]

meanwhile

/ˈmiːn.wɑɪl/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 در این اثنا در این زمان، در این حال

مترادف و متضاد for now for the moment meantime
  • 1.The doctor will see you again next week. Meanwhile, you must rest as much as possible.
    1. دکتر دوباره هفته آینده شما را می‌بیند. در این زمان باید تا جای ممکن استراحت کنید.
  • 2.The mother is ill. The child, meanwhile, is living with his grandparents.
    2. مادر مریض است. کودک در این زمان با پدربزرگ و مادربزرگش زندگی می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان