Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سرخک
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
measles
/ˈmizəlz/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سرخک
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سرخک
1.All our children have had the measles.
1. همهی بچههایمان سرخک گرفتهاند.
تصاویر
کلمات نزدیک
meanwhile
meantime
meant for
meant
means to an end
measly
measurable
measure
measured
measurement
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان