[فعل]

to meddle

فعل گذرا و ناگذر

1 دخالت کردن مداخله کردن، فضولی کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: دخالت کردن فضولی کردن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان