[صفت]

meek

/miːk/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: meeker] [حالت عالی: meekest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مطیع فرمان‌بردار

مترادف و متضاد submissive
  • 1.She brought her meek husband along.
    1. او شوهر فرمان‌بردارش را همراه خودش آورد.

2 سربه‌زیر مظلوم، خجالتی

مترادف و متضاد compliant self-effacing
  • 1.He was always so meek and mild.
    1. او همیشه بسیار سربه‌زیر و آرام بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان