Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مطیع
2 . سربهزیر
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
meek
/miːk/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: meeker]
[حالت عالی: meekest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مطیع
فرمانبردار
مترادف و متضاد
submissive
1.She brought her meek husband along.
1. او شوهر فرمانبردارش را همراه خودش آورد.
2
سربهزیر
مظلوم، خجالتی
مترادف و متضاد
compliant
self-effacing
1.He was always so meek and mild.
1. او همیشه بسیار سربهزیر و آرام بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
medley
medlar
medium-term
medium-sized
medium-rare
meek as a mouse
meekly
meerkat
meet
meet deadlines
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان