2.We agreed to meet on Tuesday to discuss the project.
2.
ما توافق کردیم که سهشنبه دور هم جمع شویم تا در مورد پروژه بحث کنیم.
to meet somebody
با کسی ملاقات کردن/کسی را دیدن
1.
Come and meet my friend Laura.
1.
بیا و دوست من "لارا" را ملاقات کن [بیا و با دوست من "لارا" آشنا شو].
2.
Have you met my sister?
2.
آیا خواهر من را ملاقات کردهای؟
3.
I met her in Hawaii.
3.
من او را در "هاوایی" دیدم.
4.
I'm very pleased to meet you at last!
4.
من واقعا از اینکه بالاخره شما را میبینم خوشحالم!
to meet with somebody
با کسی ملاقات داشتن
The President met with him.
رئیسجمهور با او ملاقات داشت.
to meet for something
برای چیزی همدیگر را دیدن [دور هم جمع شدن]
We met for coffee last Sunday.
ما یکشنبه گذشته برای قهوه دور هم جمع شدیم.
to meet somebody for something
برای کاری کسی را دیدن
We're meeting them outside the theater at 7 for coffee.
ما قرار است آنها را بیرون سالن تئاتر ساعت هفت برای صرف قهوه ببینیم.
pleased/nice to meet you/nice meeting you
از ملاقات با شما خوشوقتم
"This is Helen." "Pleased to meet you."
«این هلن است.» «از ملاقات با شما خوشوقتم [از آشنایی با شما خوشوقتم].»
کاربرد فعل meet
فعل meet در فارسی به معنای "ملاقات کردن"، "دیدن" و "دور هم جمع شدن" است.
- "ملاقات کردن" بیشتر جنبه رسمی دارد و اشاره به قرار ملاقاتی دارد که از قبل برنامهریزی شده باشد. مثال:
".I agreed to meet her on Tuesday to discuss the project" (من پذیرفتم که سهشنبه او را ملاقات کنم تا در مورد پروژه بحث کنیم.)
- "ملاقات کردن یا آشنا شدن" معنای "بدون قرار قبلی و با کسی در جایی بودن به صورت اتفاقی و برای اولین بار با کسی آشنا شدن و صحبت کردن" نیز میدهد. مثال:
".Come and meet my friend Laura" (بیا و دوست من "لارا" را ملاقات کن [بیا و با دوست من "لارا" آشنا شو].)
".This is Helen." "Pleased to meet you" («این هلن است.» «از ملاقات با شما خوشبختم.»)
- "دیدن" به معنای آشنا شدن با کسی است. "دیدن" عامیانه است و کاربرد غیررسمی دارد. مثال:
".I met her in Hawaii" (من او را در "هاوایی" دیدم.)
"!I'm very pleased to meet you at last" (من واقعا از اینکه بالاخره شما را میبینم خوشحالم!)
- معنای دیگر "meet" "دور هم جمع شدن" است.
معادل فعل meet در جملات جمع معمولا "دور هم جمع شدن" است؛ یعنی در جایی برای هدف خاصی با همدیگر ملاقات کردن. مثال:
".We agreed to meet on Tuesday to discuss the project" (ما توافق کردیم که سهشنبه دور هم جمع شویم تا در مورد پروژه بحث کنیم.)