Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . اعتدال
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
moderation
/ˌmɑːdəˈreɪʃn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اعتدال
میانهروی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اعتدال
میانهروی
1.I drink alcohol in moderation.
1. من نوشیدنی الکلی را با میانهروی [به اندازه] مینوشم.
تصاویر
کلمات نزدیک
moderately
moderate
modem
modelling
modeling
modern
modern languages
modern-day
modernism
modernist
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان