Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مسجد
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
mosque
/mɑsk/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مسجد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مسجد
1.They've just built a mosque there.
1. آنها به تازگی در آنجا مسجد ساختهاند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
mosey
moschus moschiferus
mosaic
morus alba
mortise joint
mosquito
mosquito bite
mosquito hawk
mosquito net
moss green
کلمات نزدیک
moslem
moscow
mosaic
mortuary
mortify
mosquito
mosquito net
moss
most
most iranians eat beef and veal.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان