[اسم]

mortuary

/ˈmɔːrtʃueri/
قابل شمارش
[جمع: mortuaries]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سردخانه

معادل ها در دیکشنری فارسی: سردخانه
  • 1.They put the body in the hospital mortuary.
    1. آنها جسد را در سردخانه ی بیمارستان گذاشتند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان