I often listen to classical music when I’m in the car.
من اغلب وقتی در ماشین هستم به موسیقی کلاسیک گوش میکنم.
to make music
موسیقی ساختن
I just like making music.
من فقط ساختن موسیقی را دوست دارم.
to put music on
موسیقی پخش کردن
Shall I put some music on?
میتوانم کمی موسیقی پخش کنم؟
to listen to music
به موسیقی گوش دادن
Ella was listening to music on her iPod.
"الا" داشت با آی پاد خود موسیقی گوش میداد.
piece of music
قطعه موسیقی
a beautiful piece of music
یک قطعه زیبای موسیقی
to play music
موسیقی نواختن
He plays really good music.
او واقعا خوب موسیقی مینوازد.
کاربرد اسم music به معنای موسیقی
music یا موسیقی به مجموعهای از آواها گفته میشود که به صورت زیبا و هنرمندانهای در کنار یکدیگر قرار میگیرند و گوش دادن به آن موجب لذت و آرامش روح و روان است. موسیقی میتواند حاصل نوازیدن یک ساز باشد و یا حاصل از خواندن یک فرد و حتی میتواند نوای دلنشین رودخانه و یا پرندهای باشد. مثال:
"a beautiful piece of music" (یک قطعه زیبای موسیقی)
"?Shall I put some music on" (میتوانم کمی موسیقی پخش کنم؟)