[صفت]

nasty

/ˈnæs.ti/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: nastier] [حالت عالی: nastiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ناخوشایند تهوع‌آور، تنفرآمیز، منزجرکننده

معادل ها در دیکشنری فارسی: بد لچر
مترادف و متضاد disgusting noxious obnoxious unpleasant delightful lovely nice pleasant
  • 1.There's a nasty smell in here.
    1. بوی تهوع‌آوری اینجا هست.

2 بدجنس خبیث، نامهربان، کج‌خلق

معادل ها در دیکشنری فارسی: بدجنس پست پست‌‌فطرت سلیطه
  • 1.Don't be so nasty to your brother.
    1. آن‌قدر با برادرت بدجنس نباش.

3 افتضاح بسیار بد

  • 1.He had a nasty cut above the eye.
    1. او زخم بسیار بدی بالای چشمش داشت.
  • 2.We can't go out in this nasty weather.
    2. نمی‌توانیم در این هوای افتضاح بیرون برویم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان