2.There's a note pinned to the door saying when the store will open again.
2.
یادداشتی به در نصب شده است که روی آن نوشته است که مغازه دوباره کی باز میشود.
to make a note
یادداشت کردن
Please make a note of the dates.
لطفا تاریخها را یادداشت کنید.
to leave a note
یادداشت گذاشتن
He left a note to say he would be home late.
او یادداشتی گذاشت تا بگوید که دیر به خانه میرسد.
to take notes
یادداشتبرداری کردن
He sat taking notes of everything that was said.
او نشست و از همه چیزهایی که گفته شد، یادداشتبرداری کرد.
کاربرد اسم note به معنای یادداشت
اسم note در مفهوم "یادداشت" به نامه یا پیغامی غیررسمی اشاره دارد. مثال:
".He left a note to say he would be home late" (او یادداشتی گذاشت تا بگوید که دیر به خانه میرسد.)
"?Did you get my note" (یادداشتم به دستت رسید؟)
She has a good voice but has trouble hitting the high notes.
او صدای خوبی دارد، اما در خواندن نتهای بالا مشکل دارد.
کاربرد اسم note به معنای نت
اسم note در این مفهوم اشاره دارد به یک تکآوا با ویژگی آوایی بخصوص که حاصل نواختن یک آلت موسیقی و یا صدای انسان است. مثال:
"high notes" (نتهای بالا)
3
توضیح
نکته
مترادف و متضاد
annotation
explanation
1.See note 3, page 37.
1.
به توضیح 3، صفحه 37 مراجعه کنید.
2.The booklet has full notes on each artist.
2.
این کتابچه توضیحاتی جامع درباره هر هنرمند دارد.
کاربرد اسم note به معنای توضیح
اسم note در مفهوم "توضیح" اشاره دارد به توضیحات یا نظراتی که در حاشیه یک کتاب درباره واژهای یا متنی داده شده است. مثال:
".See note 3, page 37" (به توضیح 3، صفحه 37 مراجعه کنید.)
Please note (that) the office will be closed on Monday.
لطفا توجه بفرمایید که دفتر روز دوشنبه تعطیل خواهد بود.
to note how/where...
توجه کردن به اینکه چطور/کجا و...
Note how these animals sometimes walk with their tails up in the air.
توجه کنید چطور آن حیوانات گاهی با دمشان در هوا راه میرفتند.
it is noted that…
توجه شود که...
It should be noted that dissertations submitted late will not be accepted.
باید توجه شود که آن دسته از رسالههایی که دیر ارائه شوند، پذیرفته نمیشوند.
کاربرد فعل note به معنای ملاحظه کردن
فعل note در این مفهوم به بادقت به چیزی توجه کردن و در نظر گرفتن آن چیز اشاره دارد. مثال:
".Please note (that) we will be closed on Saturday" (ملاحظه بفرمایید که ما روز شنبه تعطیل خواهیم بود.)
8
ذکر کردن
متذکر شدن، بیان کردن
1.The author notes how journalists must, inevitably, simplify complex issues.
1.
نویسنده ذکر میکند که چگونه خبرنگاران باید ناچارا مسائل پیچیده را ساده کنند.