Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بدنام
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
notorious
/noʊˈtɔriəs/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more notorious]
[حالت عالی: most notorious]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بدنام
معروف (در مفهوم منفی)، بدآوازه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
انگشتنما
بدنام
رسوا
مترادف و متضاد
infamous
unknown
1.Jacob was notorious for always arriving late at parties.
1. "جیکوب" برای همواره دیر رسیدن به مهمانیها بدنام بود.
2.Los Angeles is notorious for its smog.
2. لس آنجلس برای مه دودش معروف است.
تصاویر
کلمات نزدیک
notoriety
notional
notion
notify
notification
notorious criminal
notoriously
notre dame
notting hill
notwithstanding
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان