[فعل]

to notify

/ˈnoʊtɪfaɪ/
فعل گذرا
[گذشته: notified] [گذشته: notified] [گذشته کامل: notified]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اطلاع دادن باخبر کردن

مترادف و متضاد inform
  • 1.Members have been notified that there will be a small increase in the fee.
    1. به اعضا اطلاع داده شده که شهریه افزایش اندکی خواهد داشت.
  • 2.You must notify us in writing if you wish to cancel your subscription.
    2. شما اگر دوست دارید اشتراک خود را کنسل کنید باید به صورت نوشتاری به ما اطلاع دهید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان