[قید]

noticeably

/ˈnoʊtɪsəbli/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 به طرز قابل ملاحظه‌ای به طور محسوس

معادل ها در دیکشنری فارسی: به مراتب
  • 1.Her hand was shaking noticeably.
    1. دستش به طور محسوسی می‌لرزید.
  • 2.Marks were noticeably higher for girls than for boys.
    2. نمرات دختران به طرز قابل ملاحظه‌ای بالاتر از پسران بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان