Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مواد مغذی
2 . پرورش
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
nourishment
/ˈnɜːrɪʃmənt/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مواد مغذی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
قوت
1.These seeds can be a great source of nourishment to birds in winter.
1. این دانهها میتواند منبع خوبی از مواد مغذی برای پرندگان در زمستان باشد.
2.You need natural, fresh food with lots of nourishment.
2. شما به غذای طبیعی و تازه با مواد مغذی زیاد نیاز دارید.
2
پرورش
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پرورش
the nourishment of our bodies and minds
پرورش بدنها و ذهنهایمان
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
nourishing
noughts and crosses
nought
nougat
notornis mantelli
nov
novel
novelist
novelty shop
november
کلمات نزدیک
nourishing meals
nourishing
nourish
noun phrase
noun
nouveau riche
nov.
nova
novel
novelist
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان