Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . اقامت
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
occupancy
/ˈɑːkjəpənsi/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اقامت
سکونت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اسکان
اقامت
سکونت
اشغال
1.Hotel occupancy rates dropped dramatically when war threatened.
1. نرخ اقامت در هتل، وقتی تهدید به جنگ شد به شدت سقوط کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
occult
occlusion
occlude
occitan
occidental
occupant
occupation
occupational
occupational burnout
occupational therapist
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان