[اسم]

ocean

/ˈoʊ.ʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اقیانوس

معادل ها در دیکشنری فارسی: اقیانوس
the Antarctic/Arctic/Atlantic/Indian/Pacific Ocean
اقیانوس منجمد جنوبی/منجمد شمالی/اطلس/هند/آرام
in the ocean
در اقیانوس
  • We swam in the ocean.
    ما در اقیانوس شنا کردیم.
on the ocean
در اقیانوس
  • He dreamed of buying a yacht and sailing on the ocean.
    او رویای خریدن یک کشتی تفریحی و دریانوردی در اقیانوس را داشت.
by the ocean
کنار اقیانوس [نزدیک اقیانوس]
  • I’d love to live by the ocean.
    من دوست دارم کنار اقیانوس زندگی کنم.
at the bottom of the ocean
در اعماق اقیانوس
  • These mysterious creatures live at the bottom of the ocean.
    این موجودات اسرارآمیز در اعماق اقیانوس زندگی می‌کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان