Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . اتفاق افتادن
2 . (ایده و...) به ذهن خطور کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to occur
/əˈkɜːr/
فعل ناگذر
[گذشته: occurred]
[گذشته: occurred]
[گذشته کامل: occurred]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
اتفاق افتادن
رخ دادن، روی دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اتفاق افتادن
پیش آمدن
رخ دادن
روی دادن
واقع شدن
formal
1.When exactly did the incident occur?
1. (آن) اتفاق دقیقاً چه زمانی رخ داد؟
2
(ایده و...) به ذهن خطور کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
به ذهن خطور کردن
1.The idea occurred to him in a dream.
1. (آن) ایده در یک رؤیا به ذهن او خطور کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
occupy
occupier
occupied
occupational therapy
occupational therapist
occurrence
ocd
ocean
ocean liner
ocean-going
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان