Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پیشامد
2 . وجود
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
occurrence
/əˈkɜːrəns/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پیشامد
رویداد، واقعه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اتفاق
پیشامد
حدوث
رویداد
وقوع
واقعه
عارضه
ماوقع
مترادف و متضاد
event
happening
incident
a rare occurrence
یک رویداد نادر
2
وجود
بروز
مترادف و متضاد
appearance
existence
1.The tests can detect the occurrence of certain cancers.
1. آزمایشها میتواند وجود برخی سرطانها را تشخیص دهد.
تصاویر
کلمات نزدیک
occur
occupy
occupier
occupied
occupational therapy
ocd
ocean
ocean liner
ocean-going
oceanarium
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان