Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ساکن
2 . اشغالگر
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
occupier
/ˈɑːkjupaɪər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ساکن
مترادف و متضاد
occupant
1.The letter was addressed to the occupier of the house.
1. نامه برای ساکن خانه ارسال شده بود.
2
اشغالگر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اشغالگر
تصاویر
کلمات نزدیک
occupied
occupational therapy
occupational therapist
occupational burnout
occupational
occupy
occur
occurrence
ocd
ocean
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان