[صفت]

occupied

/ˈɑkjəˌpaɪd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more occupied] [حالت عالی: most occupied]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مشغول

معادل ها در دیکشنری فارسی: مشغول گرفتار
  • 1.She is occupied at the moment.
    1. او در حال حاضر مشغول است.

2 اشغال‌شده

  • 1.Is this seat occupied?
    1. آیا این صندلی اشغال‌شده‌است؟

3 اشغالی (سرزمین) اشغال‌شده

معادل ها در دیکشنری فارسی: اشغالی
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان