[صفت]

old

/oʊld/
قابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پیر سالخورده

مترادف و متضاد aged elderly senior young
  • 1.The old man cannot walk without a stick.
    1. آن پیرمرد نمی‌تواند بدون عصا راه برود.
  • 2.The other day, I saw an old man driving a Ferrari.
    2. آن روز، پیرمردی را دیدم که داشت یا یک "فراری" رانندگی می‌کرد.
to get/grow old
پیر شدن
  • We're all getting older.
    ما همه داریم پیرتر می‌شویم.
کاربرد صفت old به معنای پیر و سالخورده
صفت old در مفهوم "پیر" و "سالخورده" اشاره دارد به فردی که برای زمانی طولانی زنده بوده است و دوران جوانی خود را سپری کرده است. مثال:
"an old man" (یک پیرمرد)

2 ساله (برای بیان سن چیزی) سال

to be ... years/months old
...ساله/ماهه بودن
  • 1. He has a ten-year-old boy.
    1. او یک پسر ده‌ساله دارد.
  • 2. He's a couple of years older than me.
    2. او دوسال از من بزرگ‌تر است.
  • 3. Rosie's six years old now.
    3. "رُزی" الان شش‌ساله است.
how old
چند ساله
  • How old is your father?
    پدرت چند ساله است؟
کاربرد صفت old به معنای ساله و مسن
صفت old در مفهوم "ساله"و "مسن". از این صفت برای نشان دادن سن کسی یا چیزی در مقیاس ساعت، روز یا سال، استفاده می‌شود. مثال:
"?How old is your father" (پدرت چند ساله است؟)
".He's a couple of years older than me" (او دوسال از من بزرگ‌تر است.)

3 قدیمی کهنه، قدیم

معادل ها در دیکشنری فارسی: قدیم قدیمی کهنه کهن
مترادف و متضاد antiquated historic modern new
  • 1.I saw an old friend who I went to high school with.
    1. یکی از دوستان قدیمی‌ام را دیدم که با او به دبیرستان می‌رفتم.
  • 2.There's an old house down the street.
    2. در پایین خیابان، خانه‌ای قدیمی قرار دارد.
the same old ...
همان ... قدیمی
  • He always gives the same old excuses.
    او همیشه همان بهانه‌های قدیمی را می‌آورد.
کاربرد صفت old به معنای قدیمی و کهنه
صفت old در مفهوم "قدیمی" و "کهنه" اشاره دارد به وجود داشتن چیزی برای مدتی طولانی و یا برای مدتی مدید از چیزی استفاده کردن؛ همچنین اشاره دارد به چیزی که در سالیان دور ساخته شده است و هنوز باقی است و یا به چیزی که در زمان گذشته شکل گرفته است (دوستی، رابطه و ...). مثال:
"an old house" (یک خانه قدیمی)
".She showed me her old school" (او مدرسه قدیمی‌اش را به من نشان داد.)

4 قبلی سابق

معادل ها در دیکشنری فارسی: متقدم
مترادف و متضاد former previous
  • 1.My old job was more interesting than this one.
    1. کار قبلی‌ام خیلی از این یکی [از این کارم] جالب‌تر بود.
  • 2.We had more room in our old house.
    2. در خانه قدیمی‌مان فضای بیشتری داشتیم.
کاربرد واژه old به معنای قبلی
واژه old در این کاربرد برای اشاره به شرایط یا چیزی که دیگر وجود ندارد، استفاده می‌شود و معنایی مشابه "قبلی" یا "سابق" در فارسی دارد. مثلا در مثال "My old job" (کار سابق من) واژه old به سن یا دوره کار اشاره ندارد، بلکه نشان می‌دهد من دیگر به آن شغل مشغول نیستم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان