Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . جاندار
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
organism
/ˈɔːrɡənɪzəm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
جاندار
اندامگان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ارگانیسم
اندامگان
زیستمند
سازواره
موجود
1.The cell is the unit of which all living organisms are composed.
1. سلول واحدی است که همه جانداران زنده از آن تشکیل شدهاند.
تصاویر
کلمات نزدیک
organise
organically
organic food
organic chemistry
organic
organist
organization
organization chart
organizational
organize
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان