[صفت]

organizational

/ˌɔːrɡənəˈzeɪʃənl/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سازمانی

معادل ها در دیکشنری فارسی: تشکیلاتی سازمانی
مترادف و متضاد structural
organizational changes within the party
تغییرات سازمانی درون حزب

2 وابسته به سازماندهی

  • 1.Candidates must require good organizational skills.
    1. نامزدها باید مهارت‌های سازماندهی خوبی داشته باشند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان