Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . جلو زدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to outrun
/ˌaʊtˈrʌn/
فعل گذرا
[گذشته: outran]
[گذشته: outran]
[گذشته کامل: outrun]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
جلو زدن
سریعتر دویدن
to outrun somebody/something
از کسی/چیزی جلو زدن
1. He couldn't outrun his pursuers.
1. او نتوانست از تعقیبکنندههایش جلو بزند.
2. The company’s spending was outrunning its income.
2. مخارج شرکت داشت از درآمدش جلو میزد.
تصاویر
کلمات نزدیک
outright
outrigger
outrider
outreach
outrageously
outset
outside
outside broadcast
outside chance
outside lane
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان