[فعل]

to oversleep

/ˌoʊvərˈslip/
فعل ناگذر
[گذشته: overslept] [گذشته: overslept] [گذشته کامل: overslept]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خواب ماندن بیش از حد معمول خوابیدن، دیر از خواب بلند شدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: خواب ماندن
  • 1.I overslept and missed the bus.
    1. خواب ماندم و از اتوبوس جا ماندم.
  • 2.we talked until the early hours and consequently I overslept.
    2. ما تا دیر وقت صحبت کردیم و درنتیجه من بیش از حد معمول خوابیدم [خواب ماندم].
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان