[اسم]

perseverance

/ˌpɜrsəˈvɪrəns/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پشتکار استقامت

معادل ها در دیکشنری فارسی: استقامت پشتکار مداومت
  • 1.Through hard work and perseverance, he worked his way up to the top.
    1. با تلاش زیاد و پشتکار او توانست خود را تا مراتب بالا ببرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان