[فعل]

to persevere

/ˌpɜːrsəˈvɪr/
فعل ناگذر
[گذشته: persevered] [گذشته: persevered] [گذشته کامل: persevered]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پشتکار داشتن ثابت قدم ماندن، استقامت کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: استقامت کردن
مترادف و متضاد persist
  • 1.She persevered with her violin lessons.
    1. او در یادگیری ویولن پشتکار داشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان