Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . عرق
2 . تعریق
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
perspiration
/ˌpɜːrspəˈreɪʃn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
عرق
معادل ها در دیکشنری فارسی:
عرق
مترادف و متضاد
sweat
1.Beads of perspiration stood out on his forehead.
1. دانههای عرق روی پیشانیاش نشسته بود.
2
تعریق
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تعریق
1.Her skin was damp with perspiration.
1. پوستش به خاطر تعریق مرطوب بود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
perspective
personnel
personally
personal effects
personal care
perspire
persuasively
peru
peruvian
pervade
کلمات نزدیک
perspicacity
perspicacious
perspex
perspective
personnel department
perspire
persuade
persuaded
persuasion
persuasive
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان