[اسم]

picnic

/ˈpɪk.nɪk/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پیک‌نیک گردش

معادل ها در دیکشنری فارسی: پیک‌نیک
مترادف و متضاد garden party outdoor meal
  • 1.a picnic area
    1. محلی (برای) پیک‌نیک
کاربرد اسم picnic به معنای پیک نیک
معادل فارسی اسم picnic همان "پیک‌نیک" است. به مناسبتی که افراد برای صرف غذا و تفریح به مکانی باز و سر سبز معمولا در حومه شهر و یا به پارک‌ها می روند، picnic گفته می شود. مثال:
"a picnic area" (یک محل (برای) پیک نیک)
[فعل]

to picnic

/ˈpɪk.nɪk/
فعل گذرا
[گذشته: picnicked] [گذشته: picnicked] [گذشته کامل: picnicked]

2 به پیک نیک رفتن

  • 1.In summer they picnicked on the beach.
    1. در تابستان آنها برای پیک نیک به ساحل رفتند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان