[اسم]

ply

/plˈaɪ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 لایه (چوب و ...) لا

معادل ها در دیکشنری فارسی: لا
[فعل]

to ply

/plˈaɪ/
فعل ناگذر
[گذشته: plied] [گذشته: plied] [گذشته کامل: plied]

2 رفت‌وآمد کردن تردد کردن (در یک مسیر)

formal
  • 1.The train plies twice a day between Paris and Madrid.
    1. قطار دو بار در روز بین پاریس و مادرید رفت‌وآمد می‌کند.

3 مدام فراهم کردن مدام برای کسی غذا و نوشیدنی آوردن

  • 1.She plied me with tea and scones.
    1. او مدام برای من چای و (نان) اسکون می‌آورد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان