Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تعلیق مراقبتی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
probation
/proʊˈbeɪʃn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تعلیق مراقبتی
1.He was given two years' probation.
1. به او دو سال تعلیق مراقبتی داده شد.
2.The prisoner was put on probation.
2. زندانی تعلیق مراقبتی خورد [گرفت].
تصاویر
کلمات نزدیک
probate
probably
probable outcome
probable
probability distribution
probation officer
probationary
probe
probity
problem
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان