[قید]

probably

/ˈprɑb.ə.bli/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 احتمالاً شاید

معادل ها در دیکشنری فارسی: احتمالاً یحتمل محتملا لابد
مترادف و متضاد maybe perhaps possibly very likely definitely
  • 1.He probably didn't even notice.
    1. او احتمالاً حتی متوجه هم نشد.
  • 2.I'll probably be home by midnight.
    2. من احتمالاً تا نیمه‌شب به خانه می‌رسم.
  • 3.Probably the best thing to do is to call them before you go.
    3. احتمالاً بهترین کار این است که قبل از رفتن به آنها زنگ بزنی.
probably not
نه احتمالاً
  • ‘Do we need the car?’ ‘Probably not.’
    «به اتومبیل نیاز داریم؟» «نه احتمالاً.»
most probably
به احتمال زیاد
  • The two cases are most probably connected.
    دو پرونده به احتمال زیاد به هم مربوط هستند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان