[اسم]

production line

/prəˈdʌkʃn laɪn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خط تولید

معادل ها در دیکشنری فارسی: خط تولید
مترادف و متضاد assembly line
  • 1.Cars are checked as they come off the production line.
    1. ماشین ها همانطور که از خط تولید خارج می شوند مورد بررسی قرار می گیرند.
  • 2.Education is not a production line.
    2. تحصیلات یک خط تولید نیست.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان