Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خط تولید
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
production line
/prəˈdʌkʃn laɪn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خط تولید
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خط تولید
مترادف و متضاد
assembly line
1.Cars are checked as they come off the production line.
1. ماشین ها همانطور که از خط تولید خارج می شوند مورد بررسی قرار می گیرند.
2.Education is not a production line.
2. تحصیلات یک خط تولید نیست.
تصاویر
کلمات نزدیک
production
product placement
product
producer
produce
production number
productive
productivity
prof
profane
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان