[صفت]

prominent

/ˈprɑmənənt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more prominent] [حالت عالی: most prominent]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 برجسته

مترادف و متضاد eminent important well known unimportant unknown
  • 1.Her violet eyes were the prominent feature of the model's face.
    1. چشمان ارغوانی او از ویژگی های برجسته چهره ی یک مدل بود.
  • 2.My client is a prominent businessperson.
    2. موکل من تاجر برجسته ای است.
  • 3.Napoleon is a prominent figure in the history of France.
    3. ناپلئون شخصیتی برجسته در تاریخ فرانسه است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان